دو فنجان قهوه
از همان کیکهایی که دوست داشتی
برای هر دویمان
چند شاخه گل....
مینشینم قهوه ام را هم میزنم
و به جای خالیت خیره میشوم.....
وچند قطره اشکــــــــــــــــــــ.....
واقعا زمین جای عجیبیه
کسایی که حتی یک مدت زیادی هم باهات بودن و ادعای دوست بودن و رفیق بودن باهات میکردن ،حالا ازت خسته میشن و میرن
جالبه واقعا تو این دنیا اگر فایده ای نداشته باشی برای کسی یا نمیدونم قابل تحمل نباشی براش خطت میزنن ، به همین راحتی
خدا داره بهم بندگانش رو میشناسونه ، تا بفهمم که فقط خودشه ک برام میمونه
یه روزیم همه چیز تموم میشه،ولی حیف وقت و احساسی که برای ادما گذاشتم
حیف !!
چندما....حتما بااوحالچندماهی است گلودرد دارم به هرکه میگویم برایم داروتجویز میکند...
ولی هیچ کس نمیداند گلودرد من انباشته شده ازبغض های حسرت است...
حسرت هایی که اوداغش رابردلم گذاشت...
چندماهی است که دلم هرزگاهی اتش میگیرد....دست خودم نیست
خاطراتش مثله خنجری به جانم می افتد...
راسی حالش خوب است؟ چه سوال خنده داری میپرسم....حتما بااوحالش نه دنیایش پرشوراست
ش نه دنیایش پرشوراست
آغوشت را تـــــــنگ تر کن...
حســـــــــادت میکنم به هــــــــــوایی که میان من وتوست
آغوشت را تنگتر کن....
بـــی مرز میــــــــخواهمت ....
.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;
هنوز...
هنوز هوای نفس هایت را در بطری خاطراتم پنهان کرده ام
هنوز آهنگ موزون صدایت را میشنوم
از بطری که میپرسم حواسش کجاست ؟! غرق میشود
از خودم که میپرسم کجایم ؟! در تو گم میشوم
لمس تو را در پیچ کدام بدبختی گم کردم ...
نگاهت را بر کدام اشتباهم ندیدم ...
سایه ات کی از سر خاطراتم کم شد که نفهمیدم ...
سایه ات ... سایه ات ...
سایه ام دلش برای قدم زدن با سایه ات تنگ است ...
سایه های بازیگوش من و تو ...
فکر که میکنم تنهایی قدم هایم را میبینم و برگ های خشک شده ی پاییز ...
فکر که میکنم دستهای سردم را میبینم و صفحه های به رنگ گچ کاغذ ...
فکر که میکنم ... فکر که میکنم ....
خسته ام ... از هر که بود و حال بود و نبودش یکی ایست ...
خسته ام ... از این خسته شدن های تکراری و نامه های انکاری که برایم نوشتی ...
خسته ام ...!!!
و همیشه فاصله ای هست
دچار نه! وصل ممکن نیست...
همیشه فاصله ای هست
اگرچه منحنی آب، بالش خوبی ست
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله ای هستباید بود
و گرنه،
زمزمه ی حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد
و عشق سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست
...و عشق صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند
نه!!
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ،
می شوند کدر...
همیشه عاشق تنهاست!...
پسر نیازی به ته ریش نداره…..!
نیازی به دور بازوی ضخیم نداره
همینکه احساس امنیت کنی تو رابطه کافیه
دختر نیازی به لبای ورم کرده و دماغ سربالا نداره
همینکه قلبش صاف باشه باهات کافیه
......
|مـَرכ| اوטּ نیـωـتـ ڪـﮧ
از صـכآﮮ نعــره اش כیوآر بـلرزه [!]
مـَرכ اونـﮧ ڪـﮧ از صـכآﮮنفـس ڪـشیـכنـش
|قـلبتــ| بلـرزه [...]
......
پسر ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.....
ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺣﯿﺎﻁ...
ﭘﺴﺮﮎ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩ....
ﻭ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﻧﺮﻓﺖ....
ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻫﻢ ﮐﺘﮑﺶ ﺯﺩ ..
ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ....
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺷﮑﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ :
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﻓﺮﺍﺭﮐﻨﻤﺎ ...
ﺗﻮﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺕ ﻧﺒﻮﺩ....
......
خدایا ! ازت گله دارم.
خدا.چرا؟
خدایا مگر تو مرا دوست نداری!
خدا:من همه بندگانم رادوست دادم.
پس چرا میگویندخدا تو را دوست نداشت
که تو به آن نرسیدی.
خدا:آخر ای بنده من آن لیاقتت را نداشت.
چرا خدایا مگر چه بدیی داشت آن که دنیای من بودچرا.
خدا:هر چیزی گفتنی نیست ای آدم.
باعقلت تصمیم درست رابگیرکه پشیمانی کاری را عوض نخواهد کرد.
من بندگانم را دوست دارم چرا که آنها همه جوره
هستند.
خوب بد زیبا زشت اگر اینجور نبود دنیا زیبا هم نبود.
خدایا شکرت که مرا آگاهی بخشیدی شکر ای خدا.....
می گویی دوست دارم زیر باران قدم بزنم.
اما وقتی باران می بارد چتر به دست میگیری.
میگویی آفتاب رادوست دارم.
اما زیر نور خورشید دنبال سایه میگردی.
میگویی بادرا دوست دارم.
اماوقی باد می وزد پنجره را می بندی.
حالا دریاب وحشت مرا وقتی میگویی دوستت دارم...
چارلزدانشجوی انگلیسی باطعنه به دوست وهمکلاسی ایرانی اش همایون میگوید:
چراخانوماتون نمیتونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن!
یعنی مردای ایرانی ایقدرکارنامه خرابی دارن که نمیتونن خودشونو کنترل کنن؟
همایون لبخندی میزند ومیگوید:
ملکه انگلستان میتونه با هر مردی دست بده؟
ویا هرمردی میتونه ملکه انگلستان رو لمس کنه؟
چارلز با عصبانیت میگوید:
نه!مگه ملکه فردعادیه؟
فقط افراد عالی میتونن به ایشون دست بدن که در رابطه باشن!!
همایون هم بدون معطلی میگه:
<<خانوم های ایرونی همشون ملکه هستن!!!>>
هی لعــــــــــنتی…
آن طــــــــور هم که تـــــــــــو فکر می کنی نیـــــــــست…
شـــــــــــاید روزی عاشقت بودم….روزی…!!!
ولی ببین بــــــــــی تو؛
هــــــــــــم زنـــــــ♥ـــــــــده ام….
هم زنـــــــــ♥ـــــــــدگی می کنم…
فقطــــــــ گاهـــــی در این میــــــــان
“یادت”
زهــــــــــــــر می کند به کامم زندگـــــ♥ـــــی را…
حکایت عجیبی ست رفتار ما آدم ها
خدا میبیند وفاش نمیکند
مردم نمی بینند و فریاد میزنند...!!
بنظرتون کیه
کسی که تو حرفاش زیادمیگه ''بیخیال''
بیشتر از همه فکرو خیال داره
فقط دیگه
حال و حوصله بحث نداره!!
من میگم مادر
دروغ میگویی!...
که دلت به بودنم خوش است...
بود یا نبودم در روند زندگیت هیچ تاثیری ندارد.
تو قلبت برای همه زد به جز من!!!!
باهرکس میشه خندید
ولی
فقط در آغوش یک نفر میشود گریه کرد
......
دلم لک زده…
برای یک عاشقانه ی آرام
که سرم را بگذاری روی سینه ات
و بگذاری گله کنم
از تمام کابوسهایی
شب های نبودنت
بروادامه
ایـטּ دُخترایی که چشـآشوטּ آبـی نیستــ
اینـآیی که آل استــ★ـآر میپوشـטּ جـا پـآشنه بلند
اینـایی که از تــهِ دل عـآشق میشـטּ و بـا בلُ جوטּ دوستــ دارטּ
اینـایی که تو زندگیشوטּ واسه عشقشون غرورُ زیرِ پـآ میزارن
اینـایی که وقتی دستتوטּ تو בستشه یهـو آرومـ فشـآر میدَن
اینـایی که هیچوقتــ نگرانِ پـآک شدنِ رژِ لبشون نیستـטּ
اینـایی که تو بـازیِ وسطی رو چمنـا تو پـآرک غلتــ میزنن
اینـایی که فرتــُ فرتــ سمفونیِ " ایـــش " راه نمیندازَن
اینـآ خیلی خوبـَن...قدرشونُ بدونین.
مـا همـ از این בُختراییم دیگه :) ✖
ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ !...
.
.
.
.
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﺎﻓﺘﻮ ﮐﻪ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺭﻭﺵ 2 ﺳﺎﻝ ﺣﺒﺲ ﻫﻢ ﺑﺮﯾﺪﻥ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺗﺎ ﺍﺧﺮ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺗﻦ ﺑﻌﺪﺵ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺰﺭﮔﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺳﺎﻝ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺸﯽ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻌﺪ 18 ﺩﯾﮕﻪ ﯾﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﯾﺎ ﺳﺮﺑﺎﺭ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻧﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺮﺱ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺳﻨﻢ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟؟ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻧﻮﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﯼ
ﺣﺎﻻ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ 50 ﺳﺎﻟﻪ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﻔﻆ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻫﯿﺰﯾﻪ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ) ﺁ ( ﺍﻭﻟﺶ ﺗﺎ ) ﯼ ( ﺁﺧﺮﺵ ﻫﻤﺶ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﻪ ﻭ ﺣﺼﺎﺭ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﻨﮓ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻮﺷﺖ ﺗﻨﺖ ﺳﭙﺮ ﻧﺎﻣﻮﺳﺘﻪ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﻪ ﺳﮓ ﺩﻭ ﺯﺩﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﻮﻥ ﮐﻪ ﺟﻠﻮ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﮐﻢ ﻧﯿﺎﺭﯼ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﻋﯿﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﺨﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺨﺮﻩ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﯽ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﺩﻝ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ " ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ "
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻌﺪ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﮐﻠﯽ ﺗﺤﻮﯾﻠﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺑﻪ ﭼﺸﻪ ﺯﺍﻟﻮ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ .......... ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ
مرد بودن قـــانـــون دارد!
الکے نیستـ !
بایـد محکمـ باشے ،
یکـ دل باشے و یکـ رنگـ !
بایـد با تمامـ توانتـ تکیـﮧ گاهـ شوے !
بایـد درد دل بشنوے !
آرامش ببخشے !
بایـد بغـض هایتـ را بخورے ...
بایـد سنگیـن باشے !
یاد بگیرے پـدرے کنے !
زمیـن بایـد لذتـ ببرد از اینکـﮧ گامهاے تــو را مے پذیرد !
و پر رنگـ تر از همـﮧ ے ایـن ها، بایـد مـرد باشے !
شباهت پسر با آدامس میدونین چیه؟
پسر مث آدامسه اگه بهت بچسبه جدا شدنش با خداست
پسر مث آدامسه اولش شیرینه بعد بیمزه میشه
پسر مث آدامسه اگه زیاد باهاش گرم بگیری وا میره
کجان پسرا که از خودشون دفاع کنن؟؟؟؟؟
شیـطـان نـــیـســتــم
فرشتـه هم نـیستم
خـدا هـم نـیستـم
فـقطدخترم
از نـوع ســاده اش
حوا گونه فـکر میکنم...
فقط به خاطر یک " سیب "
تــا کــــجـا بــایـــد تـــاوان داد ؟
خسته ام از این مواظب خودت باش ها !
تو اگه نگران من بودی نمیرفتی !
اگه میماندی با یک نگاه با یک نفس مواظبم بودی..
پس نگران من نباش با خیال راحت برو......